جدول جو
جدول جو

معنی زبان برنگردیدن - جستجوی لغت در جدول جو

زبان برنگردیدن
(چَ / چِ دَ)
زبان برنگردیدن از چیزی، جز آن چیز بر زبان نیامدن. جز آن نیارستن سخنی گفت:
چو کوشیدم که حال خود بگویم
زبانم برنگردید از نیوشه.
شاکربخاری.
- زبان برنگردیدن به چیزی، سخنی را نگفتن. از گفتن آن چیز خودداری کردن:
زبان را مگر دان بگرد دروغ
چو خواهی که تاج از تو گیرد فروغ
زبانت خرد باد و دستور شرم
سخن گفتنت چرب و آواز نرم.
فردوسی.
زبانم ار بنگردد بهربیان گردد
بیان حکمت سست و زبان دانش لال.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا